یکی از توانایی هر فرد اینه که بتونه دانش خودش رو سریعا با اونچه در دنیای اطرافش میگذره تطابق بده و بتونه از اون دانش استفاده کنه. مثالهای جالبی هم از محک این توانایی واسم اتفاق افتاده: درس فیزیک دبیرستان و یه عالمه فرمول و وقتی با مسئله روبهرو میشدی باید تصمیم میگرفتی از چه فرمولی استفاده کنی، آدرس پرسیدن یکی ازم بصورت یهویی اون هم وقتی توی یه فضای دیگهایم و اصلا حواسم نیست، صحبت کردن درمورد یه موضوعی و یهو یه سوال در مورد یه موضوع دیگه و اظهار عدم اطلاع درحالیکه اطلاعی وجود داره و ....
این منطبق کردن دانش و دنیای واقع به بیان دیگه سوئیچ کردن بین فضای ذهنی فعلی خودت به فضای رخداد پیش روئه. مثلا تو خیلی از این مثالهایی که زدم و دفعاتی که تکرار میشه با اینکه وقتی یه مقدار زمان کمی از اون لحظه خاص میگذره و با خودم فکر میکنم، متوجه میشم که من این رو بلد بودم اینو میدونستم دانش این رو داشتم اما اون موقع اصلا این موضوع به نظرم نزدیک نمیومد.
تمرین واسه یه همچین سوئیچ بین فضای ذهنی باید وجود داشته باشه. دنبالشم!