1. آدما دو دستهن. اونایی که از فیلمهای مسعود کیمیایی خوششون میاد و اونایی که فیلمهای ایشون رو دوست ندارن. دلیلی که دسته دوم میان و فیلمهای کیمیایی رو میبینن رو نمیفهمم این دسته دوم میتونن به جای اینکه بیان و فیلم رو ببینن و خنده مسخرهگونه بکنن و بعد فیلم نچنچ کنن، برن یه فیلم فاخر دیگه رو ببینن و بذارن دسته اول لذتشون رو ببرن.
2. به نظرم مسعود کیمیایی با یک خط فکری ثابت فیلم میسازه و این کاملا قابلقبوله و مطلوب. مسعود کیمیایی دنیای خودش و ایدهآلهای خودش رو داره و اونا به نسبت بدون تغییر موندن و از اون جایی که این دنیا و این ایدهآلها، صحیح هستند عدم تغییر اونا لزومی نداره و راه درست هم هست. متروپل هم مثل خیلی دیگه از فیلمهای استاد، درس مردونگی، درس رفاقت و درس آدم بودنه. قهرمان داستانهایی که اینا رو یاد میده هیچوقت آدم کاملا درستی نیست و فضیلتهای این جنسی داره. وقتی فیلمهای قبلی کیمیایی رو هم نگاه میکنم میبینم که تو همشون این یادآوری مردونگی هست. این هست که توی این دنیای کثیف هم میشه آدم موند. هرکدوم از فیلمها تو یه فضایی این رو نشون میده و بالاخره توی متروپل میرسیم به یه فضا و موضوعی که واسه شخص من چند سالی میشد که مطرح بود. ...
3. برعکس خیلی از فیلمسازهای ایرانی که چندسال اخیر به سمت شخصیتهای تمام خاکستری رفتن مسعود کیمیایی کماکان به دوقطبی سیاه و خاکستری معتقده و با همون تم فیلم میسازه. معمولا قهرمان داستان یه سری اخلاقها و اعتقادها و پایبندیهای خاص خودش و خاص دیدگاه کیمیایی رو داره درحالیکه آدم تمام و کمالی نیست به بیان دیگه شخصیت سفیدی نیست. شخصیتیه که با اینکه مثل همه مردمان اشتباه میکنه کار نادرست میکنه اما اعتقادات درستی داره و این وجه تمایز این شخصیته.
4. فیلم رو تنهایی دیدم.
- ۹۳/۰۴/۲۴
- فیلم،