(این متن ممکن است برای شما حاوی اسپویلر باشد)
وقتی قرار باشه آدما از دلشون حرف بزنن دیگه فرقی نمیکنه با چه زبونی این کار رو انجام بدن وقتی دو نفر از دل میگن حرف همو میفهمن هرچند زبون هم رو نفهمن
وقتی یه نفر از دل ساز میزنه یه نفر دیگه میتونه از دل آواز بخونه و حتی اگه این ساز و آواز با هم تطابق نداشته باشه به دل میشینه
آدمی از دست دادن رو هیچوقت فراموش نمیکنه فقط بهش عادت میکنه
آدمی میان خاطراتش زندگی میکنه نه با خاطراتش
(تکمیل شده در 26 دیماه 1393)
حال فیلم خیلی خوبه. واسه من خوب بودن حال این فیلم دو چندانه. واسه من یه سری خاطره خوب هم باعث بهتر بودن حالش میشه.
دو تیکه از فیلم هست که من دوسشون دارم. یکی اون قسمت قناتنوردی که اینکار رو به یکی از فانتزیهای من تبدیل کرد و دومیش هم اون آرامش روز آخر فیلم. اون آرامشی که ناشی از تغییره. یه چیزی درون آدمها عوض شده که همشون یه حال خوبی دارن. بیشتر از اینکه خوشحال باشن، آرومن و حس خوبی دارن، اینه که حالشون رو خوب میکنه هرچند اتفاق خندهداری واسشون نیفتاده باشه. علاوه بر این خودشون اتفاقهای خندهدار و خوب رو درست میکنن و از این آرامش به خوشحالی میرسن.
- هر روز صبح که از خواب پا میشم با خودم میگم پاشو یه چایی واسه حسن بذار. بعد یادم میفته نیست.. آدم به از دست دادن عادت میکنه اما فراموش نمیکنه
+ از دست دادن مشکل بود ...
your mother land is so awsome -
but i dont have any memories +
... we dont live for memories, we live through them -
- ۹۲/۱۰/۲۴
- فیلم،