صدای جاروی رفتگر. نسیم خنک نصف شبهای خرداد تهران. صدای جلز ولز سیگار. رد دود. داشت به امروز فکر میکرد. به روزی که تمامش رو درد کشیده بود. به اون لحظهای که دیگه طاقتش تموم شده بود و میخواست هر جوری هست دردش رو تموم کنه. مهم نبود چجوری. یاد مورفینهای دکتر قریب افتاد. زخم دستش رو داشت نگاه میکرد. اون لحظههایی که داشت به خودش میپیچید از جلو چشمش میگذشت. به روزایی فکر میکرد که مثل امروز درد میکشید. به خودش میپیچید. مثل امروز یا کسی نبود یا اگه بود کاری ازش برنمیومد. اون روزها گذشتن. روزهای درد همشون میگذرن. اما یادگاریهاشون همیشه میمونه. یک عمر همراهی. چاقو در کتف. زخم در دست. اود کردن گاه به گاه دردهای قدیمی. سیگارِ تموم شده. صدای جاروی رفتگر از دور.
- ۹۵/۰۳/۲۳