توقع داشتنِ ساحلی آرام از یه دریای طوفانی، توقع نابهجاییه. توقع من از سال نود و چهار واسه یه پایان خوب هم نابهجا بود ولی تمایل درونی شدیدی به این اتفاق داشتم. یه پایان خوب واسه سالی که پر از بالا و پایین اما با خط رضایت ثابت، اینقدر وسوسهکننده بود که غیرمنطقی بودنش رو واسه روزهایی از یاد ببرم. وسوسهای از این جنس که بتونم سال نود و چهار رو با قاطعیت، یه سال خوب بدونم. حیفم میومد سالی که به چیزهایی که میخواستم رسیدم و به هدفهام نزدیکتر شدم و تو یه مسیر خوب و طولانی -که باعث شد نود و چهار طولانیترین سال عمرم باشه- پیش رفتم رو سال خوب ندونم. اما امواج امسال تا اخرین روزهای اسفند هم اومد. بالای یه موج پر ارتفاع بودن و خوردن به کف دریا رو مثل تموم سال همزمان داشتم.
- ۹۴/۱۲/۲۹
- دلنوشته،