تاریخ آنگونه نقل میشود که مورخ بخواهد
و رساندن حقیقت به آیندگان رسالتی است بر عهده مورخ
به نقل از یکی از اساتید: حتی شعرا هم ممکن است در نقل تاریخ تحریف نموده باشند
و اما نیمکت داغ
کتابی تاریخی اما اینبار سیاسی و نظامی نیست فوتبالی است
اما تاریخی که به نظرم رسید تحریف شده
تحریف به سمتی که نویسنده تمایل داشته
یا در بهترین حالت تمامی حقایق گقته نشده
برای من این تحریفها از سال 1999 یا 2000 به بعد کاملا عیان است
چرا که از این سالها فوتبال رو دنبال کردهام
نویسنده هرکجا که بحث مربی مورد علاقه خودش مطرح است از کاستیهایش چشمپوشی کرده
و هرجا مربی منفورش بوده است ضعفهایش را برجسته کرده است
بدترین قسمت کتاب دو فصل آخرش است
مورینیو و پپ
از پیروزیهای پرگل بارسا میگه ولی نمیگه چندتا از این گلها دروازده خالی بوده
از تسخیر قلبها سخن میگه ولی نمیگه طرفدارای بارسا یا از قبل بارسایی بودن یا اینکه اصلا فوتبال رو نمیفهمنن
از فوتبال تماشایی بارسا میگه ولی از حوصله سر رفتنهای تماشاچیان غیرطرفدار بارسا حرفی نمیزنه
از پاسهای بیشمار اونا میگه ولی از اینکه چندتا از این پاسها بین والدز و پویل و بوسکتس و پیکه بوده حرفی نمیزنه
از پیروزیهاش میگه ولی نمیگه که جلوی ویارئال باهوش زمینگیر شد
از شش تا جام پپ میگه ولی نمیگه اگه داور نیمهنهایی 2009 نبود سه تا از این جامها بدست نمیومد
از بازیکنای شکوفا شده میگه ولی از زلاتان بربادرفته از تیری آنری از اتئو از یایا چیزی نمیگه
از آکادمی بارسا میگه ولی نمیگه معدود گلهای زیبای بارسا رو غیربارسایی مثل ویا و آنری و زلاتان زدن
از بداخلاقیای مورینیو میگه و از هوشمندیاش کم میگه
از ستمهایی که بهش توی لیگ قهرمانان جلوی بارسا و لیورپول شد نمیگه
تمامی بزرگیای فرگوسن رو میگه
ولی منفیاش رو نمیگه
از قدرت پشت پردهش نمیگه که این همه سال نگهش داشتن از تحقیرشدنش جلوی مورینیو نمیگه از استرس فینال لیگ قهرمانانش نمیگه
این کتاب برای اینکه بدونی تیمهای گذشته چجوری چه قهرمانیایی رو بدست آوردن
یا اینکه چی شده که با تیمهای افسانهایشون قهرمان نشدن کتاب خوبیه
ولی قضاوت این کتاب در مورد مربیان بسیار ابتدایی انجام شده
این کتاب برای اینکه بدونی در گذشته چه قوانینی برای فوتبال وجود داشته خوبه
یا اینکه نحوه تکامل سیستمهای قدیمی بازی تیمها رو بفهمی کتاب خوبیه