شاید دردی دوا شود

هم از دل خواهم نوشت هم از عقل

شاید دردی دوا شود

هم از دل خواهم نوشت هم از عقل

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

سالی دگر گذشت

سالی که گذشت خیلیا اومدن توی زندگیم و رفتن
آدمایی از پیشم رفتن که بی‌شک از بهترین دوستام بودن ولی از زندگیم نرفتن
و برعکس آدمایی نزدیکم هستند که هیچ جایگاهی توی زندگیم ندارن
و حالت ایده‌آل اینه که درحال حاضر تا حد خوبی هست
آدمایی هستن که هستن

سالی که گذشت خیلی اتفاقا افتاد
خوب و بدش گذشت اما چیزی که باید بمونه درسیه که ازشون گرفتم
مهم برام اینه که تصمیم‌های بدم رو دیگه تکرار نکنم
درسی که توی تئوری یاد گرفتم توی عمل پیاده کنم
مهم برام اینه که با این چیزایی که یاد گرفتم بزرگتر شده باشم
مثل اینایی نباشم که درجا می‌زنن یا پس‌رفت میکنن
برام مهمه که هرچی می‌گذره بزرگتر شم خودم بیشتر بشناسم آدما رو بیشتر بشناسم
راه رو رسم زندگی رو بیشتر بشناسم اولویت‌های زندگیم رو بشناسم
و ختم کلام اینکه بهتر زندگی کنم
برای بهتر زندگی کردن دوتا مولفه نیاز دارم یکی هدف درست یکی راه درست
هردوی اینا رو با دو عنصر میتونم بدست بیارم یکی تفکر دیگری هم‌صحبتی با آدمای متفکر
متفکر شدن سخته آدمای متفکر پیدا کردن سخته

سالی که گذشت پر از تلنگر بود
تلنگر‌هاش مهمن و اینکه چقدر رو من اثر گذاشتن مهمترن
....

سالی که گذشت یه سال به عمرم اضافه کرد
خدا کنه که حداقل یه سال به شعورم به عقلم به فهمم اضافه کرده باشم

و اما سالی که پیش رو دارم

....

 

پ.ن. به خودسانسوری دچارم

  • ۰ نظر
  • ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۳۷

یه جای امن و راحته یه تکیه‌گاه مهربون یه سرپناه مطمئن که می‌شناسیمش هممون اونجا لبای  بسته‌مون با  خنده پرثمر میشه تو سایه‌سار خلوتش خستگی‌ها به در میشه هیچ‌جای دنیا واسمون مثل خونه صمیمی نیست با هیچ کسی مثل خونه دوستی‌هامون قدیمی نیست

خانه صرفا این چهاردیواری‌ای نیست که شب‌ها میری توش میخوابی گاهی جایی که هیچ دیواری ندارد می‌شود خانه‌ات خانه با دیوارهایش تعریف نمی‌شود خانه با آدم‌هایش تعریف می‌شود آدم‌های خانه باید باهم رفیق باشند اینکه می‌گویم رفیق کم حرفی نیست رفاقت ساده نیست حرف بزرگی است که بگویی فلانی رفیق من است رفاقت!

خونه باید انرژی مثبت داشته باشه باید انرژی‌های منفی‌ت رو بگیره و تو رو سرحال کنه خونه باید یه آدمایی داشته باشه که حالت رو خوب کنن خونه باید جایی باشه که مثل کش تو رو از هرجایی که ول کردن برگردی اونجا ....

پ.ن.1. با اعصاب خورد که می‌نویسی بعدش همین میشه که پاک ‌می‌کنی!
پ.ن.2. پاراگراف اول از شعرهای ناصرعبداللهی عه. خدایش بیامرزدش!

  • ۰ نظر
  • ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۳۴