شاید دردی دوا شود

هم از دل خواهم نوشت هم از عقل

شاید دردی دوا شود

هم از دل خواهم نوشت هم از عقل

دو راهی

پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ
نوشته شده در موضوعات مغزنوشته, لحظات,

زندگی‌م پر شده از تصمیم‌گیری‌هایی که باید بین گزینه‌هایی انتخاب کنم که هیچکدوم بهتر از اون یکی نیست. گزینه‌هایی که هرکدوم بصورت مستقل یه سری pros, cons دارن. گزینه‌هایی که سیاه و سفید نیستن، همه‌شون خاکستری‌ن. و گاهی نه حتی خاکستری تیره و روشن که خاکستری همرنگ! تنها کاری که یاد گرفتم دربرابر این تصمیم‌گیری‌های مداوم زندگی‌م انجام بدم اینه که یکی‌شون رو انتخاب کنم و تا انتها ادامه‌ش بدم. اما چیزی که منو آزار میده اینه که هیچوقت نتونستم گزینه‌های دیگه رو رها کنم. همیشه لحظاتی هستند که تو زندگی‌م که به این فکر می‌رسم که اگه اون یکی گزینه رو انتخاب کرده بودم چی میشد. این فکر تا انتهای اثرات انتخاب اون گزینه پیش میره. اینجوری نیست که پشیمون باشم از انتخابم چراکه راه‌حلی دیگه‌ای نداشتم و باید یکی‌ش رو انتخاب می‌کردم و فرقی نداشت کدوم چرا که این فکر در هرصورت بود و این آزاردهنده‌تر از پشیمونی عه. این فکر حتی باعث نمیشه راهم رو ادامه ندم یا اینکه بخوام برگردم و اون یکی رو ادامه بدم چون فرقی نداره. نه اینکه راهی که اومدم و جایی که هستم فرق نداشته باشه، نه، حال و افکارم باز هم به اینجا می‌رسید.

این فکرها هم‌شون باعث میشه زندگی‌م یه نوسان عجیب رو طی کنه. موقع انتخاب‌ها احوالات‌م بهم می‌ریزه و تمرکزم رو کارهای دیگه کم میشه تا اینکه بتونم انتخاب‌م رو انجام بدم. بعد از انتخاب‌م حالم میتونه خوب باشه اما همیشه جایی هست که بهش برسم که سناریوهای دیگه توی ذهنم مطرح بشه و باز هم منو بهم بریزه.

یه اتفاق دردناک ناشی از این نوسانات با الگوی تقریبا یکسان اینه که همیشه موقعی که حالم خوبه منتظرم ببینم کی میشه که بد بشه. اما دیگه یاد گرفتم که موقع خوشی خوش باشم که حداقل افسوس اینو نخورم که از دست دادمش. امام علی(ع) میگه که زندگی دو روز است روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو. آن روز که به نفع توست مغرور نشو و آن روز که به ضرر توست مایوس نشو و صبور باش. زندگی من شده مجموعه‌ای از این دو روزها که پشت‌سرهم میان و میرن.

رانندگی تو تهران شیبه همون پاراگراف اوله. یه عالمه مسیر که دور و نزدیک میکنن مسیرت رو، هر کدوم یه جوری و یه جایی ترافیک داره و ... . تو وقتی سر یه دوراهی مثل دوراهی داخل تونل، کردستان یا نیایش، قرار میگیری باید تصمیم بگیری کدوم طرف میخوای بری و خیلی فرقی نداره کدوم ور چون هرکدوم یه سری خوبی بدی داره. هر کدوم رو که انتخاب بکنی یه جاهای مسیر به این فکر میکنی که اگه از اون طرف می‌رفتم چی میشد. الان اونجا چطوره. اما به تجربه ثابت شده بهم که فرقی نمیکنه در انتها، زمان تقریبا یکسانی رو باید طی کنی تا به خونه برسی. اما نکته مهم اینه که تو ترافیک بال‌بال نزنی و تغییر مسیر ندی. حتی لاین هم خیلی عوض نکنی جز برای رعایت یه سری اصول خاص، چرا که بال‌بال زدن و آشفتگی و تغییر مسیر و حتی تغییر لاین فقط خودت رو اذیت میکنه و تاثیری توی نتیجه آخر نداره. مهم اینه که مسیری که انتخاب می‌کنی رو تا ته بری. و وقتی زیاد رانندگی کرده باشی مسیری رو انتخاب می‌کنی که بیشتر دوست‌ش داری. اما جالبه که توی تعیین مسیر سر دوراهی‌ها یه چیزایی به طرز عجیبی مهم میشن. مثلا اینکه چه ماشین‌هایی کدوم راه رو انتخاب می‌کنن. اگه همراه داری اون مسیری رو میری که اون انتخاب کنه که حالا که مسیر فرقی نداره حداقل لذت همسفر بودن با جانِ دل باشه.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">